امیر کیانامیر کیان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

شکوفه عشق

عشق یازده ماهه ما

پنجشنبه 9 خرداد 1392 سلام جوجه قشنگ من ماهه شدی عزیزکم. قد: 74 و وزن: 10کیلو کمتر از یک ماهه دیگه یک سالت تموم میشه مامانی. بعضی وقتها باورش برام سخته. آخه خیلی زود گذشت! اینقدر وجود تو برامون شیرین و گوارا بود که متوجه گذر زمان نشدیم. چیزی تا تولدت نمونده و ما یه جشن قشنگ و به یادموندنی در راه داریم. مهمونا زیادند و خونه ما کوچیکه برای همین تصمیم گرفتیم تولدت رو خونه عزیز اینا بندازیم. وقایع چند روز گذشته: اول خرداد تولد مامانی بود. براش یه کیک گرفتیم و رفتیم خونش و اونشب رو پیشش موندیم. سوم خرداد هم تولد حضرت علی (ع) و روز پدر بود. اینبار خودم کیک درست کردم و باز رفتیم پیش مامانی چون من و بابا کیوان هر ...
9 خرداد 1392

عکس و عشق و خاطره...

  زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.....           عکسهای بیشتر تو ادامه مطلبه...  وقتی امیرکیان قهر میکنه:   امیرکیان شیطووووووون: گوشی آیفون اسباب بازی جدید! کمد دختر خاله فاطمه! لپ تاپ دایی جون! آخه دیگه تو فریز چیکار داری؟! این قبلا ژله بوده! مرسی که تو خانه تکانی عید به مامان کمک کردی! ای جوون! عاشق این خرابکاریهاتم!   امیر کیان از آب گذشته: &nb...
10 ارديبهشت 1392

10 ماهگی شازده پسر مامان و بابا

پنجشنبه 5 اردیبهشت 92 سلام هستی من.  ماهگیت مبارک قد:73 وزن: 9/700 امیرکیانم امروز ده ماهه شدی مامان. نمیدونی من و بابا چقدر خوشحالیم که بزرگ شدنت رو می بینیم. خدا رو شکر میکنم که پیشتم و خودم ازت نگهداری میکنم. نمیدونی چه لذتی داره! بعضی وقتها اصلا نمی فهمم زمان چه جوری میگذره. تو شدی لحظه لحظه زندگی من. گاهی اوقات فقط میشینم و نگات میکنم. به کارهات، به شیطونیهات، به خرابکاریهات، به اینکه اسباب بازیهاتو به اطراف اتاق پرت میکنی، یا دوتا شیء رو میزنی به هم و صدا تولید میکنی و خودت چقدر از این کارت ذوق میکنی، یا وقتایی که با لذت تمام کشوی لباسات رو خالی میکنی، یا موقعی که فقط چند ثانیه ازت غافل میشیم میبینیم یه دسته گل جدی...
5 ارديبهشت 1392

من و تو زیر بارون

سلام گل بهاری من چهارشنبه 22 فروردین چه بارون ریز ریز قشنگی من و تو زیر بارون تو حیاط خونه مامانی. تو رو بلند کردم رو به آسمون... از همونجایی که داره قطره های طلایی بارون میباره و با صدای بلند میگم شکرت خدا، شکر که امیر کیان رو به ما هدیه دادی و شکر به خاطر اینکه به خواست تو و دعای فرشته کوچولوم یه تصمیم بزرگ دیگه برای زندگیم گرفتم. آره امیرکیانم من دیگه سرکار نمیرم. مدتهاست که میخواستم اینو بهت بگم. من تا هر زمانی که لازم باشه پیشت میمونم و لذت بزرگ شدنت رو خودم میبرم. همون خدایی که تورو به ما هدیه داد این راه رو جلوی من گذاشت. پس غمی ندارم و تنها هم و غمم پرورش تو و به ثمر رسوندن امانت الهی است. مسئولیت مادر بودن خیلی مهم ...
24 فروردين 1392

هدایا و عیدی ها

بازهم سلام به گلدونه خودم  بچه که بودیم وقتی عید میشد هیچی مثل عیدی گرفتن خوشحالمون نمیکرد. هر روز عیدی هامونو میشمردیم تا ببینیم چقدر اضافه شده. دلمون هم نمیومد خرجشون کنیم از بس که نو بودند! یادش بخیر امسال تو بین بچه های فامیل تو از همه بیشتر عیدی گرفتی مامانی . چون عید اولت بود. کلی مایه دار شدی! همه عیدی هایی که بصورت نقدی بود به حساب پس اندازی که از سال پیش برات باز کرده بودیم واریز کردم . و اما بقیه هدیه ها:    یک بلوز پر از پیشی های قشنگ! از طرف خاله سارا جونم مامان کیان گوگولی مرسی خاله سارا جون مرسی کیان جونم   یک بلوز و شلوار آبی استقلالی خوشگل! از طرف خاله سحر جون ما...
20 فروردين 1392

امیرکیانم، بزرگترین عیدی خدا، عیدت مبارک نفسم

  سلام گل ناز مامان و بابا. سال جدید و اولین بهار زندگیت مبارک باشه مامانی. از خدا میخوام سالهای سال با سلامتی و سعادت زندگی کنی و همیشه در کنار هم باشیم. نوروز امسال برای من و بابایی هم خوشحال کننده بود و هم غمگین. خوشحال از وجود با برکت نازگلی مثل تو، و غمگین از اینکه دو نفر از عزیزانمون در بین ما نیستند. عمو پیمان و خاله صدیقه، خدا روح شون رو قرین رحمت قرار بده. خانواده من لحظه تحویل سال همگی در کنار مزار خاله صدیقه بودند و خانواده بابا کیوان در کنار مزار عمو پیمان. اما من و تو بابایی هر سه تامون خونه بودیم تا بعد از تحویل سال به بهشت زهرا بریم. امسال طبق رسومات سفره هفت سین نداشتیم. چون هر دو خانواده عزادار...
19 فروردين 1392

نازدونه مامان نه ماهگیت مبارک

  سلام عسل ماهه من. پنجم فروردین 92 نه ماهه شدی عسلم. قد: 73  وزن: 9/500 مثل همیشه همه چیزت عالی و در سلامت کامل هستی. خدا رو شکر یه کم از امیرکیان سال جدید برات بنویسم: عادتهای غذایی: روزی سه چهار وعده غذا و یک وعده هم میوه نوش جان میکنی. . خانم دکترت هم به تازگی سرلاک رو برات تجویز کرده که از طعم اون هم خوشت اومده. توی میوه ها موز و سیب رو خیلی دوست داری. بیشتر وقتها خودم بهت غذا میدم. ولی بعضی وقتها هم غذاهای جامد رو میذارم جلوت تا خودت بخوری. در کل خوشبختانه در غذا خوردن مشکلی نداری. عادتهای خواب: معمولا در طول روز دو نوبت میخوابی. شبها هم بعضی وقتها تو اتاق خودت میخوابی و بیشتر وقتا پیش من. ...
19 فروردين 1392

اولین خرید عیدانه

سلام بهار من روزهای پایانی ساله و همه جا شلوغ و پر از ترافیک و ازدحام جمعیت. چیزی به اومدن عید نمونده و مردم همه برای خرید و مایحتاج شب عید اومدن تو خیابونا. نمی دونی چه خبره!همه مشغول خرید و تماشای مغازه ها و چک و چونه زدن با فروشنده ها هستند. بیست و هفتم اسفند من و تو بابا کیوان برای خرید لباس برای پسر کوچولومون رفتیم چهار راه ولیعصر و برات چند دست لباس قشنگ خریدیم که عکساشونو برات میذارم. مبارکت باشه عشقم. ...
1 فروردين 1392

آخرین برگ از دفتر سال 91 (یادداشتی از مامان سارا)

سلام فرشته کوچولوی من دفتر سال 91 در حال بسته شدنه  و از لحظاتی دیگر اولین برگ از دفتر سال نو ورق میخوره. خدایا تو رو به خاطر همه نعمتهای قشنگی که به ما ارزونی داشتی شکر میکنم.  امیرکیانم اولین بهار زندگیت رو تبریک میگم عزیز دلم. هرچند که الان هشت ماهه که زندگی من و بابا رو بهاری کردی شکوفه عشقم. برای همینم اسم وبلاگت رو گذاشتم " شکوفه عشق " چون وجود نازنین تو عشق ما رو رنگ و بوی دیگه ای داد. توی این لحظات نزدیک تحویل سال جدید برای همه عزیزانم دوستان و خانواده خوبم آرزوی بهترینها رو دارم. و برای تو....... آرزو میکنم سهم تو از دنیا خیر و برکت و سعادت و سلامت و سرور باشه. دلت همیشه شاد لبت خندون و عمرت ...
30 اسفند 1391

آخرین برگ از دفتر سال 91 (یادداشتی از بابا کیوان)

سلام ماه آسمونم آمدی پس از انتظارهای بی پایان، آمدی تا سرآغازی باشی به فصل جدیدی از زندگی آمدی با آرزوهای فراوان و زیبایی که امیدوارم به تمامی آنها یکی یکی و یواش یواش دست پیدا کنی آمدی تا باشی و هستی ببخشی درخت زندگی را .... گفتنی زیاده ولی بقیه اش رو باید بزرگ شی تا با هم مرور کنیم همین بس که تو چند ماهی که اومدی دل خیلی ها رو بدست آوردی برات آرزو می کنم مردی و مردانگی، عطوفت و مهربانی، قدرت و سلامت و عشق وجودت مملو از عشق     روزگارت بهاری چون شکوفه های بهاری و از این حرفا ... برای دوردوری نور دیده این یادداشت رو بابا کیوان برات گذاشت عزیزم ...
30 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شکوفه عشق می باشد