روزهای پایانی بارداری
دوشنبه 8 خرداد سال 91
این روزا خیلی زود خسته میشم. حسابی سنگین شدم. روزای آخریه که میام سرکار. دیگه کم کم باید فعالیتهامو کم کنم و بیشتر استراحت کنم. وروجک مامان تکونای تو هم شدید تر شده. آخه هرچی بزرگتر میشی جات کوچیکتر میشه. بعضی وقتا بابایی دستشو میذاره روی شکمم تا حرکاتت رو حس کنه. بابا کیوان خیلی بهم کمک میکنه. چند وقته که به خاطر شرایط بارداریم کمتر بهش میرسم. میخوام بهش بگم همسر عزیزم ازت خیلی ممنونم که اینقدر به فکر منی تا این دوران رو به سلامت طی کنم. ایشالا که بتونم جبران کنم عزیزم. خیلی دوست دارم و از اینکه در کنار توام احساس شادی و آرامش می کنم مهربون من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی