امیر کیان و دریای شمال
سلام مرد بزرگ مامان
میخوام راجع به مسافرت چند روز پیشمون برات بنویسم.اواخر آذر ماه مصادف با تعطیلات بین ترم بابایی تصمیم گرفتیم برای فرار از آب هوای آلوده تهران هم که شده چند روزی بریم مسافرت! دایی قاسم به همراه خانواده اش چند ماهی میشه که به استان گلستان نقل مکان کرده و ما برای اینکه آب و هوایی عوض کنیم و دیداری هم تازه کنیم راهی مسافرت شدیم. با اینکه سفرمون چندان طولانی نبود ولی خیلی خوش گذشت. عزیزجون و دایی جلیل هم اومده بودن. کلی با دایی و ستایش جون بازی کردی. هوا هم خیلی خوب بود و ما تا تونستیم تو اون هوای پاک نفسهای عمیق کشیدیم چون میدونستیم وقتی برگردیم تهران دیگه از این خبرا نیست!
دریای قشنگ شمال رو از اسکله بندر ترکمن دیدیم. این اولین باری بود که تو دریا رو میدیدی عزیزم. تا حالا این همه آب رو یکجا ندیده بودی! همش سعی میکردی از بغلم بیایی پایین ولی خطرناک بود نمیتونستم بذارمت زمین چون دور اسکله محافظ نداشت برای همینم بابا یا دایی رو صدا میزدی که کمکت کنن! هوای کنار دریا یه کم سرد بود بنابراین زیاد رو اسکله نموندیم. بعدش رفتیم بازارچه ساحلی بندر و یه مقدار خرید کردیم. روز بعدش هم رفتیم جنگل که خیلی باصفا بود. پر بود از برگهای رنگارنگ پاییزی و یک رودخونه سرد و زلال که از وسط جنگل جریان داشت. گشتی هم توی جنگل زدیم و روز بعدش راه افتادیم به سمت تهران.
چندتا از عکسهای سفرمون رو برات میذارم